ندانم کاریلغتنامه دهخداندانم کاری . [ ن َ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل ندانم کار. صفت ندانم کار. رجوع به ندانم کار شود.
ندانم کارلغتنامه دهخداندانم کار. [ ن َ ن َ ] (ص مرکب ) جاهل . بی تجربه . که صلاح کار خود نداند. که مجرب و آزموده نیست و به زیان خود بی تعمق اقدامی کند.
ندانم کارفرهنگ فارسی عمید۱. ناآگاه و بیاطلاع از کاری که باید بکند.۲. آنکه کارهایش از روی عقل و تدبیر نیست.