لغتنامه دهخدا
ندیمی اصفهانی . [ن َ می ِ اِ ف َ ] (اِخ ) معروف به ندیمی سوزنگر. به روایت مؤلف صبح گلشن پیشه ٔ سوزنگری داشته . او راست :ندیم بزم بلا جان ناتوان من است فروغ شمع غم از مغز استخوان من است کلید قفل در صدهزار امّید است ز التفات تو حرفی که بر زبان من است .<p cl