نسقانلغتنامه دهخدانسقان . [ ن َ س َ / ن َ ] (اِخ ) دو ستاره اند که نزدیک فکة - که کاسه ٔ درویشان است - ظاهر شوند، یکی یمانی است و دیگری شامی . (از منتهی الارب ).
نشکنلغتنامه دهخدانشکن . [ ن َ ک َ / ن َ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) نشکننده . که نمیشکند. || نشکستنی . ناشکن : لیوان نشکن . که شکستنی نیست .
چُدن نشکنductile ironواژههای مصوب فرهنگستانچدنی که با وارد کردن مواد بهساز، شکل کربن آن کروی شده باشد