نشاعةلغتنامه دهخدانشاعة. [ ن ُ ع َ ](ع اِ) آنچه به دست برکشی و بیندازی آن را. (منتهی الارب ). آنچه با دست برکشند و دور اندازند. (ناظم الاطباء). آنچه با دست برکنند و بیفکنند. (از المنجد).
نصاحةلغتنامه دهخدانصاحة. [ ن َ ح َ ] (ع مص ) پند دادن . (آنندراج ). نصیحت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). نصاحیة. (منتهی الارب ). نَصح . نُصح . نِصاحَة. نُصوح . نَصیحَة. (از متن اللغة). رجوع به نُصح شود.
نصاحةلغتنامه دهخدانصاحة. [ ن ِ ح َ ] (ع مص ) نَصاحَة. نَصح . نُصح . نصاحیة. (المنجد) (متن اللغة). رجوع به نُصح شود. || (اِ) ج ِ نصاح است . رجوع به نِصاح شود . || واحد نصاحات است . رجوع به نصاحات شود.
نصاحیةلغتنامه دهخدانصاحیة. [ ن َ ی َ ] (ع مص ) نصیحت کردن و پند دادن کسی را. (از منتهی الارب ). نَصاحَة. نِصاحَة. نَصح . نُصح . (المنجد) (متن اللغة). رجوع به نُصح شود.
نصاعةلغتنامه دهخدانصاعة. [ ن َ ع َ ] (ع مص ) خالص و بی آمیغ گردیدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). خالص شدن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). نصوع . (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نصوع شود.