نشستسنج سنگینheavy weight deflectometer, HWDواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نشستسنج وزنهای که قابلیت وارد آوردن وزن تا 250 کیلونیوتن را دارد
نشستسنج وزنهایfalling weight deflectometer, FWDواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی که بر روی وسیلة نقلیه نصب میشود یا وسیلة نقلیه آن را یدک میکشد و بار حداکثر 150 کیلونیوتنی را از طریق صفحهای به قطر 30 سانتیمتر و از ارتفاع صفر تا یکونیممتری بر روی سطح رها میکند تا میزان جابهجایی سطح راه اندازهگیری شود
نشستلغتنامه دهخدانشست . [ ن ِ ش َ ] (مص مرخم ، اِمص ) مصدر مرخم و اسم مصدر است از نشستن . رجوع به نشستن شود. || نشستن . جلوس : بزرگان گزیدند جای نشست بیامد یکی مرد طشتی به دست . فردوسی .ز میدان بیامد به جای نشست ابا پهلوانان خس
نشستفرهنگ فارسی عمید۱. = نشستن۲. جلوس.۳. جلسه.۴. فرورفتگی زمین در اثر زلزله یا حوادث طبیعی دیگر.⟨ نشستوبرخاست:۱. نشستن و برخاستن بهصورت متوالی.۲. [مجاز] آداب مجالست و معاشرت.