نغزنوردواژهنامه آزادصفت داستان و کتاب است یعنی خوب پیچیده شده زیرا طی به معنای پیچیده شدن طومار و کتاب بوده است و نوردیدن برابر پارسی تر آن است .نغزنورد را می توان به معنای نیک پیچیده و نیز با سناریوی نیک دانست .( نظامی )
گشادهلغتنامه دهخداگشاده . [ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف ) باز. مقابل بسته . مفتوح : هرج الباب ؛ گشاده گذاشت در را. (منتهی الارب ) : گشاده در هر دو آزاده وارمیان کوی کندوری افکنده خوار. ابوشکور.چو خسرو [ پرو
نوردلغتنامه دهخدانورد. [ ن َ وَ ] (ص ) درخورنده . (لغت فرس اسدی ص 86) (اوبهی ). درخور. پسندیده . (صحاح الفرس ص 84) (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (رشیدی ). لایق . (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). پسندکرده شده . (برهان قاطع).