نفریدهفرهنگ فارسی معین(نَ دَ یا نِ دِ) (اِمف .) 1 - نفرین کرده ، لعن شده . 2 - ناپسند دانسته ، مذموم .
نفریدنلغتنامه دهخدانفریدن . [ ن َ / ن ِ دَ ] (مص ) نفرین کردن . دعای بد کردن . (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). لعن کردن . بدخواهی کردن . (یادداشت مؤلف ). لعنت کردن . (ناظم الاطباء) : هر آنکس که بد پیش درگاه توبنفری