خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفله
لغتنامه دهخدا
نفله . [ ن ِ ف ِل ِ ] (اِخ ) در اساطیر یونان و روم مقصود از نفله آن ابر جادوئی است که به دستور زئوس به شکل هرا درآمده تا امیال نامشروع ایکسیون را برآورد، ایکسیون با آن صورت خیالی درآمیخت و سانتورها در نتیجه ٔ این آمیزش به وجود آمدند. نیز نفله نام چند...
-
نفله
لغتنامه دهخدا
نفله . [ ن ِ ل ِ ] (ص ) در تداول ، کنایت از آدم بی دست و پای زهواردررفته ٔ بی خاصیت .
-
واژههای مشابه
-
نفله شدن
لغتنامه دهخدا
نفله شدن . [ ن ِ ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، از میان بشدن . مردن . بی فایدتی تلف شدن . مردن نه برای مقصدی . (یادداشت مؤلف ). || نه به موقع خویش صرف شدن مال . بیهوده خرج شدن . به مصارف بیهوده به کار رفتن . (یادداشت مؤلف ).
-
نفله کردن
لغتنامه دهخدا
نفله کردن . [ ن ِ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، تلف کردن . نه به موقعخود صرف کردن . در غیر محل خود یا در کار غیر مفیدی صرف کردن . بی نتیجه از میان بردن . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
حرام و هرس
لغتنامه دهخدا
حرام و هرس . [ ح َ م ُ هََ ] (ص مرکب ، از اتباع ) بیهوده . باطل . نفله . تباه . و در لازم و متعدی با شدن و کردن صرف شود.
-
شتر قربانی
لغتنامه دهخدا
شتر قربانی . [ ش ُ ت ُ رِ ق ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شتر که جهت نحر در عید قربان آماده کرده باشند. شتر که نحر کردن را باشد به عید قربان .- امثال :مِثل ِ شتر قربانی ؛ بیش از حد آراسته و زودتر از انتظار سپری شده . شتر را قبل از قربانی شدن بسیار آرا...
-
ریخت و پاش
لغتنامه دهخدا
ریخت و پاش . [ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، خرج زیاد. برج . (از یادداشت مؤلف ). مصرف کردن . اسراف ونفله کاری . گشاده دستی و سخاوت کردن . (از یادداشت مؤلف ). مصرف کردن . اسراف و نفله کاری . گشاده دستی و سخاوت کردن . افراط کردن در پذ...
-
حرام شدن
لغتنامه دهخدا
حرام شدن . [ ح َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تلف شدن . از حیز انتفاع افتادن . نفله شدن . بی فایده شدن . بی نتیجه از میان رفتن . || ممنوع و محظور شدن . محرم شدن . محرم گردیدن . حرمت : برامش بباش و بشادی خرام می و جام با ما چرا شد حرام . فردوسی .بر من اگر حرام...
-
نفل
لغتنامه دهخدا
نفل . [ ن َ ف َ ] (ع اِ) غنیمت . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). فی ٔ. (یادداشت مؤلف ). || هبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || زیادت . (از اقرب الموارد). برتری ، گویند: لهذا نفل علی هذا...
-
مردن
لغتنامه دهخدا
مردن . [ م ُ دَ ] (مص ) درگذشتن . فرمان یافتن . نماندن . جان دادن . درگذشتن . وفات کردن . فوت شدن . معدوم شدن . از دنیا رفتن . از جهان بیرون شدن . به دار باقی شتافتن . سفر آخرت کردن . به جهان دیگر رفتن . پرواز کردن مرغ روح . موت . فوت . رحلت . ارتحال...