نقالیلغتنامه دهخدانقالی . [ ن َق ْ قا ] (حامص ) افسانه گوئی . قصه گوئی . (ناظم الاطباء). نقل گوئی . داستانسرائی . عمل نقال و نقل گو.
نقلیلغتنامه دهخدانقلی . [ ن َ ] (ص نسبی ) منقول از روی چیزی . نقل کرده شده . (ناظم الاطباء). مقابل عقلی . || قابل نقل کردن و روایت کردن . روایت کردنی . بازگفتنی . || ساختگی . تقلیدی . (ناظم الاطباء).
نقلیلغتنامه دهخدانقلی . [ ن ُ ] (ص نسبی ) در تداول ، کوچک و زیبا. (یادداشت مؤلف ). ریز و گرد به شکل نقل : تربچه ٔنقلی . || فروشنده ٔ نقل . (ناظم الاطباء).
narratesدیکشنری انگلیسی به فارسیروایت می کند، داستانی را تعریف کردن، شرح دادن، داستان سرایی کردن، نقالی کردن
narratedدیکشنری انگلیسی به فارسیروایت شده، داستانی را تعریف کردن، شرح دادن، داستان سرایی کردن، نقالی کردن