نقوسلغتنامه دهخدانقوس . [ ن ُ ] (ع مص ) ترش شدن شراب . (زوزنی ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). || تباهی افکندن بین قوم . (از المنجد) (از اقرب الموارد).
نکوزلغتنامه دهخدانکوز. [ ن َ ] (ع ص ) چاه بی آب . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). چاهی که آبش تمام شده است . (از اقرب الموارد). ناکز. (متن اللغة). ج ، نُکُز.
نکوزلغتنامه دهخدانکوز. [ ن ُ ] (ع مص ) فرورفتن آب در زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || نَکْز. نَکَز. (متن اللغة). رجوع به نکز شود.
نکوصلغتنامه دهخدانکوص . [ ن ُ ] (ع مص ) برگشتن . (از تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بازگشتن . (دهار). نَکْص . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به نَکْص شود. || نَکْص . منکص . رجوع به نَکْص شود.
نقوسانلغتنامه دهخدانقوسان . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک ، در 12هزارگزی شمال غربی طرخوران ، در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و 1956 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و بنشن و بادام
نقوسانلغتنامه دهخدانقوسان . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک ، در 12هزارگزی شمال غربی طرخوران ، در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و 1956 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و بنشن و بادام
بنقوسلغتنامه دهخدابنقوس . [ ب ُ] (ع اِ) شکوفه ٔ خربزه . ج ، بناقیس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).