نهاریدنلغتنامه دهخدانهاریدن . [ ن َ دَ ] (مص ) مصدر نهار است که چیزی خوردن اندک باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). چاشت خوردن . ناهارخوردن . چیزی اندک در بامداد خوردن . (ناظم الاطباء).
نهاریدنلغتنامه دهخدانهاریدن . [ ن ِ دَ ] (مص ) ترسیدن . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). بترسیدن از چیزی یا از کسی . (اوبهی ). ترسیدن . واهمه کردن . (برهان قاطع) : زلف گوئی ز لب نهاریده ست به گله سوی چشم رفتستی . بخاری (از رشیدی ).|| گد