نهرجلغتنامه دهخدانهرج . [ ن َ رَ ] (ع ص ، اِ) راه گشاد و فراخ . (ناظم الاطباء). طریق واسع. (متن اللغة) (از اقرب الموارد).
نیروزلغتنامه دهخدانیروز. [ ن َ ] (معرب ، اِ) نوروز. (مهذب الاسماء) (دستورالاخوان ) (منتهی الارب ) (جهانگیری ). معرب نوروز است . رجوع به نوروز در این لغت نامه و نیز رجوع به المعرب جوالیقی ج 1 ص 340 و الجماهر ص <span class="hl"
نیرویشلغتنامه دهخدانیرویش . [ یِش ْ ] (اِ) فرض و تقدیر. به جائی مستعمل می شود که عربان بالفرض و التقدیر گویند. (انجمن آرا). از برساخته های دساتیر است . رجوع به نیرو به معنی تقدیر شود.