نواحرلغتنامه دهخدانواحر. [ ن َ ح ِ ] (ع اِ) ج ِناحرة. (اقرب الموارد). رجوع به ناحرة شود. || ج ِ نحیرة. (منتهی الارب ). رجوع به نحیرة شود.
نواعیرلغتنامه دهخدانواعیر. [ ن َ ] (ع اِ) ج ِ ناعور. رجوع به ناعور شود. || ج ِ ناعورة. رجوع به ناعورة شود.
ناحرةلغتنامه دهخداناحرة. [ ح ِ رَ ] (ع اِ) آخرین روز از ماه ،یا آخرین شب و روز آن . (ناظم الاطباء). آخرین روز و آخرین شب از ماه . (شمس اللغات ). اولین روز یا آخرین روز یا آخرین شب ماه . (المنجد). ج ، نواحر و ناحرات .
نحیرةلغتنامه دهخدانحیرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) روز نخستین از ماه ، یا بازپسین روز از آن ، یا بازپسین شب از وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شب آخر از ماه و روز آن . (از اقرب الموارد). ج ، ناحرات ، نواحر. || طبیعت . (از اقرب الموارد) (المنجد). || (ص ) منحورة.(اقرب الموارد). تأنیث ِ نحیر. رجوع ب
نحرلغتنامه دهخدانحر. [ ن َ ] (ع اِ) پیش سینه ، و جای گردن بند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بالای سینه ، و گفته اند محل گردن بند. (از اقرب الموارد). برِ سینه . (فرهنگ خطی ). حصه ٔ بالای سینه ٔ جاندار. (فرهنگ نظام ).سینه . (زمخشری ) (دستوراللغة). مذکر آید. (منتهی الارب ). جای قلا