نواعشلغتنامه دهخدانواعش . [ ن َ ع ِ ] (اِخ ) ج ِ بنات النعش ، مانند ابارص که ج ِ سام ابرص است . (از تاج العروس ). رجوع به بنات النعش شود.
وسیلۀ کمکناوبریnavigational aid, navaidsواژههای مصوب فرهنگستانهر دستگاه یا افزاره یا نقشهای که در ناوبری به ناوبر کمک میکند
نواهسلغتنامه دهخدانواهس . [ ن َ هَِ ] (ع ص ، اِ) ظاهراً ج ِ ناهسه است ، اما در فرهنگهای عربی ِ به دسترس ما چنین جمعی دیده نشد : به ضیافت خانه ٔ عقارب نواهس و حیات لواحس بشتافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 456). و رجوع به نَهْس شود.