نوشاندهلغتنامه دهخدانوشانده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) به نوشیدن واداشته . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نوشانیده شود.
روغن خشکناشوندهnondrying oil, fixed oilواژههای مصوب فرهنگستانروغنی که بهخودیخود توانایی جذب اکسیژن هوا و از دست دادن حالت مایع را ندارد