نوشتنیلغتنامه دهخدانوشتنی . [ ن ِ وِ ت َ ] (ص لیاقت ) که قابل نوشتن است . که لایق تحریر و کتابت است . که نوشتن و تحریر و ثبت آن ممکن یا به مصلحت باشد : هرچند نیست درد دل ما نوشتنی از اشک خود دو سطر به ایما نوشته ایم .صائب .
نویستنلغتنامه دهخدانویستن . [ ن َ ت َ ] (مص ) کتابت . (آنندراج ). نوشتن . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 410 و رجوع به نویشتن شود.
نوشتنلغتنامه دهخدانوشتن . [ ت َ ] (مص ) نوشیدن . آشامیدن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). به این معنی نوشیتن درست است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
نانوشتنیلغتنامه دهخدانانوشتنی . [ ن ِ وِ ت َ ] (ص لیاقت ) که نوشتنی نیست . که قابل نوشتن نیست . که به قلم نیاید. مقابل نوشتنی .
نانگاریدنیلغتنامه دهخدانانگاریدنی . [ ن ِ دَ ] (ص لیاقت ) که نوشتنی نیست . غیرقابل نگارش . مقابل نگاریدنی .
حافظۀ دستیابی مستقیم پویاDynamic Random Access Memoryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی حافظۀ خواندنی ـ نوشتنی در رایانههای شخصی قدیمی اختـ . حافظۀ پویا DRAM
نانبشتنیلغتنامه دهخدانانبشتنی . [ ن ِ ب ِ ت َ ] (ص لیاقت ) نانوشتنی . غیرقابل نبشتن . که نوشتنی نیست . غیرقابل کتابت .
نانوشتنیلغتنامه دهخدانانوشتنی . [ ن ِ وِ ت َ ] (ص لیاقت ) که نوشتنی نیست . که قابل نوشتن نیست . که به قلم نیاید. مقابل نوشتنی .