نوشولغتنامه دهخدانوشو. [ ن َ / نُو ش َ / شُو ] (نف مرکب ) حادث ، برابر قدیم . (برهان قاطع) (آنندراج ). ظاهراً برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است ، از نو به معنی تازه و شو به معنی شونده . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
تهوع صبحگاهیmorning sickness, nausea gravidarumواژههای مصوب فرهنگستاناحساس تهوع و استفراغ در هنگام برخاستن از خواب، بهویژه در ماههای اول بارداری
نوشیلغتنامه دهخدانوشی . (اِخ ) ده کوچکی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ص 199 شود.
قلعه نوشوکتیهلغتنامه دهخداقلعه نوشوکتیه . [ ق َ ع َ ن ُ شُوْ ک َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالان چولان شهرستان بروجرد، واقع در 14هزارگزی جنوب باختری بروجرد و 3هزارگزی باختری شوسه ٔ بروجرد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل ا
نوشدهلغتنامه دهخدانوشده . [ ن َ / نُو ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) تازه شده . از صورت کهنگی به تازگی و نوی درآمده . || تغییریافته . دگرگون شده . تحول یافته . که تغییرصورت و ظاهر داده است . || حادث ، برابر قدیم . (انجمن آرا) (آنن