نوپالغتنامه دهخدانوپا. [ ن َ / نُو ] (ص مرکب ) بچه که تازه به راه افتاده است . کودک که به نوی راه رفتن گرفته است . (یادداشت مؤلف ). نیز رجوع به نوبه پاآمده شود.
نوپافرهنگ فارسی عمید۱. کودک تازهبهراهافتاده.۲. [مجاز] چیزی یا کسی که بهتازگی فعالیت خود را آغاز کرده: شرکت نوپا.
وسیلۀ کمکناوبریnavigational aid, navaidsواژههای مصوب فرهنگستانهر دستگاه یا افزاره یا نقشهای که در ناوبری به ناوبر کمک میکند
نواخترnova, Nواژههای مصوب فرهنگستانستارۀ متغیری که بهطور ناگهانی روشنایی آن به اندازۀ 10 تا 12 قدر افزایش مییابد
نوپانلغتنامه دهخدانوپان . (اِ) سبدی که از بید بافته باشند. (رشیدی ) (برهان قاطع). سبد وسله که از چوب های نازک بافته باشند. (فرهنگ خطی ).
نوپانلغتنامه دهخدانوپان . (اِ) سبدی که از بید بافته باشند. (رشیدی ) (برهان قاطع). سبد وسله که از چوب های نازک بافته باشند. (فرهنگ خطی ).
انوپالغتنامه دهخداانوپا. [ اَ ] (اِ) گاوزبان تلخ . (ناظم الاطباء) (هفت قلزم ) (برهان ). و آن گیاهی است که در داروها بکار برند. (برهان ). || کاسنی . (ناظم الاطباء) (هفت قلزم ). انکوپا. (انجمن آرای ناصری ).