نواقزلغتنامه دهخدانواقز. [ ن َ ق ِ ] (ع اِ) نواقز الدابة؛ دست و پای ستور. (منتهی الارب ). ج ِ ناقزة. نیز رجوع به نوافز شود.
ناکشلغتنامه دهخداناکش . [ ک َ / ک ِ ] (ن مف مرکب ) ناکشیده . نکشیده . وزن ناکرده . وزن ناشده . متاعی وجنسی که آن را توزین نکرده باشند و نکشیده باشند.
ناقزلغتنامه دهخداناقز. [ ق ِ ] (ع ص ) عطاء ناقز؛ دهش هیچکاره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دهش بیهوده و هیچکاره . (ناظم الاطباء). الناقز من العطاء؛ الخسیس و هو ذوناقز. (معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). عطاء ناقز و ذوناقز؛ خسیس . (المنجد).
سنوکیشلغتنامه دهخداسنوکیش . [ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان است سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه . دارای 787 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات ، کشمش ، بادام ،کرچک ، نخود است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).