خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نویسنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نویسنده
/nevisande/
معنی
۱. (ادبی) کسی که کتاب، مقاله، یا داستان مینویسد.
۲. [قدیمی] دبیر.
۳. [قدیمی] باسواد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ادیب، مصنف
۲. دبیر، راقم، کاتب، محرر، منشی، نگارنده، وراق ≠ خواننده
دیکشنری
author, contributor, eer _, scribe, speller, writer
-
جستوجوی دقیق
-
نویسنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) nevisande ۱. (ادبی) کسی که کتاب، مقاله، یا داستان مینویسد.۲. [قدیمی] دبیر.۳. [قدیمی] باسواد.
-
نویسنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادیب، مصنف ۲. دبیر، راقم، کاتب، محرر، منشی، نگارنده، وراق ≠ خواننده
-
writer
نویسنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] پدیدآور یک اثر نوشتاری
-
نویسنده
لغتنامه دهخدا
نویسنده . [ ن ِ س َ دَ / دِ ] (نف ) آنکه نوشتن تواند. (یادداشت مؤلف ). که سواد نوشتن دارد : سدیگر هر آن کس که داننده بودنویسنده و چیزخواننده بود. فردوسی .نویسنده را دست گویا بودگل دانش از دلش بویا بود. اسدی . || منشی . مترسل . دبیر. (یادداشت مؤلف )...
-
نویسنده
فرهنگ فارسی معین
(نِ سَ دِ) (ص فا.) 1 - آن که می نویسد، کاتب . 2 - منشی .
-
نویسنده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
author, contributor, eer _, scribe, speller, writer
-
نویسنده
دیکشنری فارسی به عربی
کاتب , ملحن , مولف
-
واژههای مشابه
-
co-writer
نویسندۀ همکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] شخصی که با یک یا چند نویسندۀ دیگر در نوشتن اثری همکاری کند
-
تخلص نویسنده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
pen name
-
هویت نویسنده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
authorship
-
نویسنده بد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
scribbler
-
نویسنده تراژدی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
tragedian
-
نویسنده مجله
دیکشنری فارسی به انگلیسی
contributor
-
نویسنده مجهول
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ghostwriter