خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نویس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نویس
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ نوشتن) nevis ۱. = نوشتن۲. نویسنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دعانویس، روزنامهنویس، نامهنویس.۳. نوشتهشده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پاکنویس، چرکنویس.
-
واژههای مشابه
-
لغت نویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] loqatnevis آنکه کتاب لغت تٲلیف کند.
-
ماشین نویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی. فارسی] māšinnevis کسی که مطالب را با ماشین تحریر تایپ میکند.
-
مجلس نویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] majlesnevis واقعهنویس؛ کاتب انجمن؛ منشی انجمن.
-
پیش نویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pišnevis نامهای که بنویسند و پس از حک و اصلاح پاکنویس کنند؛ مینوت.
-
خفیه نویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [منسوخ] xofyenevis در دورۀ قاجار، نویسندۀ نامههای محرمانه.
-
فرهنگ نویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) farhangnevis کسی که کتاب لغت تٲلیف میکند.
-
پاک نویس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) pāknevis نامه و مطلبی که از روی پیشنویش بهصورت پاکیزه و خوانا نوشته شود.
-
حاشیه نویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] hāšiyenevis کسی که بر کتابی حاشیه مینویسد.
-
جستوجو در متن
-
مینوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: minute] minut پیشنویس؛ چکنویس.
-
نامه نگار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) nāmenegār ۱. نامهنویس؛ کسی که نامه مینویسد.۲. روزنامهنویس.
-
مسوده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مسوّدَة] mosavvade ۱. مکتوبی که نوشته میشود تا بعداً اصلاح و پاکنویس کنند؛ چرکنویس.۲. نمونهای که چاپخانه از مطالب چیدهشده برای تصحیح و غلطگیری میدهد.
-
صکاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) sakkāk [عربی] [قدیمی]۱. چکنویس.۲. قبالهنویس.۳. کسی که قبالههای شرعی را بنویسد.