معتاوندNar-Anonواژههای مصوب فرهنگستانانجمنی برای اجرای برنامۀ دوازدهقدمی متشکل از افرادی که در ارتباط مستمر با یک فرد معتاد بودهاند * واژۀ معتاوند از ادغام دو واژۀ معتاد و خویشاوند، به قیاس با صورت لاتین آن، ساخته شده است
نوسیاهneo-noirواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فیلم سیاه دارای مضامین معاصر که در قالب فیلم سیاه به نوآوری میپردازد
نیروفرلغتنامه دهخدانیروفر. [ ف َ / ن َ ف َ ] (اِ) نیلوفر. (ناظم الاطباء). رجوع به دزی ج 2 ص 742 شود.
نیرالغتنامه دهخدانیرا. (اِ) به لغت ژند و پاژند آتش را گویند و به عربی نار خوانند. (برهان قاطع). هزوارش است . رجوع به حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین و فرهنگ هزوارشها شود.
نیرزلغتنامه دهخدانیرز. [ ن َ ی َ ] (نف مرکب ) نیرزنده . که ارزش ندارد. که بی ارزش است .- هیچ نیرز ؛ که ارزشی ندارد.
درب باغلغتنامه دهخدادرب باغ . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد، واقع در 12هزارگزی شمال باختری نیر و 10 هزارگزی راه نیر به ابرقو، با 214 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن
دره زرشکلغتنامه دهخدادره زرشک . [ دَرْ رَ زِ رِ ] (اِخ )دهی است از دهستان پیشکوه بخش نیر شهرستان یزد واقعدر 24هزارگزی شمال باختری نیر و 17هزارگزی راه فرعی نیر به ابرقو، با 507 تن سکنه . آب آن از