نَزَر کِردَهگویش بختیارینظر کرده (منظور از چشمه، قنات، درخت یا هر چیز نظر کرده آن است که مورد توجه یکى از مقدسان واقع شده و آسیبپذیر نیست).
پرستوی دریایی سیاه حقیقیChlidonias niger nigerواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ کاکائیان و راستۀ سلیمسانان با جثۀ کوچک و نسبتاً سیاه
پینجرلغتنامه دهخداپینجر. [ ج ِ ] (اِخ ) قصبه ای است در اواسط هندوستان و در جهت غربی خطه ٔ برار. در قضای آکوله ، در دوهزارگزی جنوب شرقی آکوله . ویرانه های بتخانه ای آنجاست و آن وقتی بس بزرگ بوده است . (قاموس الاعلام ترکی ).
گنجرلغتنامه دهخداگنجر. [ گ َ ج َ ] (اِ) سرخی و غازه ای باشد که زنان بر روی مالند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به گنجار شود.
نظرلغتنامه دهخدانظر. [ ن َ ] (ع مص ) درنگ کردن و مهلت دادن بر کسی . || فروختن چیزی را به مهلت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || نَظَر. (از متن اللغة). رجوع به نظر شود.
نظرلغتنامه دهخدانظر. [ ن ِ ] (ع اِ) مانند. (منتهی الارب ). مثل . نظیر. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
نزارةلغتنامه دهخدانزارة. [ ن َ رَ ] (ع مص ) اندک گشتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نزر. رجوع به نزر شود.
نزارتلغتنامه دهخدانزارت . [ ن َ رَ ] (ع مص ) نزر. اندک شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نزارة و نزر شود. || (اِمص ) کمی . اندکی . قلت . (یادداشت مؤلف ).
نزورةلغتنامه دهخدانزورة. [ ن ُ رَ ] (ع مص ) اندک گشتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نزر. نزور. نزارة. نزرة. (از اقرب الموارد). رجوع به نَزْر شود.
نزیرلغتنامه دهخدانزیر. [ ن َ ] (ع ص ) اندک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کم . (ناظم الاطباء). قلیل . (اقرب الموارد). نَزْر. یسیر. ج ، نُزُر.