نپزواژهنامه آزاد(کردی اورامی و سورانی و کرمانجی و کلهری) مواد غذایی مانند حبوبات و گوشت که به آسانی نمی پزد یا دیر پخته می شود؛ دیرپز. || فعل نهی، دوم شخص مفرد، از مصدر پختن.
نَشْ یا نِشْگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی نِمیْ ، نداشتن ، برای منفی کردن برخی افعال در گویش گنابادی به کار میرود.
قنپزلغتنامه دهخداقنپز. [ قُم ْ پ ُ ] (اِ) لاف . گزافه .- قنپز درکردن ؛ سخنان گزاف گفتن است . لاف زدن .
غنپزلغتنامه دهخداغنپز. [ غُم ْ پ ُ ] (اِ) در تداول عامه ، دعوی دروغ . لاف . قُمْپُز.- غنپز درکردن ؛ دعوی دروغ و لاف و گزاف کردن . دعوی کردن کسی جاه یا مقامی را که ندارد. سخت لاف زدن .