نکهت شیرازیلغتنامه دهخدانکهت شیرازی . [ ن َ هََ ت ِ ] (اِخ ) رضا شیرازی (آقا...)، متخلص به نکهت . از شاعران قرن دوازدهم است . او راست :تا تو در آینه دیدی به منت لطف نمانداین ستم کاش که بر جان سکندر می شد.(از مقالات الشعراء ص 819).<b
نکهتلغتنامه دهخدانکهت . [ ن َ هََ ] (ع اِ) بوی دهان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). نکهة : همانا که برزد یکی تیز دم شهنشاه از آن دم زدن شد دژم بپیچید و در جامه زو سر بتافت که از نکهتش بوی ناخوب یافت . فردوسی . || بوی خوش د
نکهتلغتنامه دهخدانکهت . [ ن َ هََ ] (اِخ ) عبداﷲ (ملا...). مؤلف صبح گلشن این بیت را از او نقل کرده است :شبی که داغ تو سوزم به دل چنان خواهم که همچو شمع شود زندگی تمام مرا.رجوع به صبح گلشن ص 539 شود.
نکهتی شیرازیلغتنامه دهخدانکهتی شیرازی . [ ن ِ هََ ی ِ شی ] (اِخ ) از شاعران قرن یازدهم است . او راست :هزار حیف که آن سرو نازپرور ماگذشت عمر و نیفکند سایه بر سر ما. (از تذکره ٔ نصرآبادی ص 388).و رجوع به صبح گلشن ص <span class="hl"
نکهتلغتنامه دهخدانکهت . [ ن َ هََ ] (ع اِ) بوی دهان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). نکهة : همانا که برزد یکی تیز دم شهنشاه از آن دم زدن شد دژم بپیچید و در جامه زو سر بتافت که از نکهتش بوی ناخوب یافت . فردوسی . || بوی خوش د
نکهتلغتنامه دهخدانکهت . [ ن َ هََ ] (اِخ ) عبداﷲ (ملا...). مؤلف صبح گلشن این بیت را از او نقل کرده است :شبی که داغ تو سوزم به دل چنان خواهم که همچو شمع شود زندگی تمام مرا.رجوع به صبح گلشن ص 539 شود.
نکهتلغتنامه دهخدانکهت . [ ن َ هََ ] (ع اِ) بوی دهان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). نکهة : همانا که برزد یکی تیز دم شهنشاه از آن دم زدن شد دژم بپیچید و در جامه زو سر بتافت که از نکهتش بوی ناخوب یافت . فردوسی . || بوی خوش د
نکهتلغتنامه دهخدانکهت . [ ن َ هََ ] (اِخ ) عبداﷲ (ملا...). مؤلف صبح گلشن این بیت را از او نقل کرده است :شبی که داغ تو سوزم به دل چنان خواهم که همچو شمع شود زندگی تمام مرا.رجوع به صبح گلشن ص 539 شود.
مشک نکهتلغتنامه دهخدامشک نکهت . [ م ُ / م ِ ن َ هََ ] (ص مرکب ) که دمش خوشبوی باشد. که چون مشک خوشبوی باشد : دهان صبا مشک نکهت شد از می به بوی می اندر صبا می گریزم . خاقانی .ورجوع به مشک و نکهت شود.<br