خوبکاریلغتنامه دهخداخوبکاری . (حامص مرکب ) نکورفتاری . نیکوکاری . نیک کرداری : همه جامه ٔ رزم بیرون کنیدهمه خوبکاری بافزون کنید. فردوسی .همه خوبکاری ز یزدان شناس وز او دار تا زنده باشی سپاس . فردوسی .