تحلیل همسایگیnearest-neighbor analysisواژههای مصوب فرهنگستانروشی که باستانشناسان برای بررسی پراکنش محوطههای باستانی همجوار و چگونگی ارتباط میان آنها به کار میبرند
نگارشلغتنامه دهخدانگارش . [ ن ِ رِ ] (اِمص ، اِ) نگاشتن . (آنندراج ). اسم و حاصل مصدر از نگاشتن . (یادداشت مؤلف ). نقش کردن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || تحریر. نوشتن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || انشاء. (یادداشت مؤلف ). || نقش و نگار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رسم . (ناظم الاط
ناارزلغتنامه دهخداناارز. [ اَ ] (ص مرکب ) نیرزنده . بی ارزش . بی بها. که ارزش ندارد : جوان چیز بیند پذیرد فریب به گاه درنگش نباشد شکیب ندارد زن و زاده و کشت و ورزبچیزی نداند ز ناارز ارز. فردوسی .سخنهای من چون شنیدی بورزم
نگارشلغتنامه دهخدانگارش . [ ن ِ رِ ] (اِمص ، اِ) نگاشتن . (آنندراج ). اسم و حاصل مصدر از نگاشتن . (یادداشت مؤلف ). نقش کردن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || تحریر. نوشتن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || انشاء. (یادداشت مؤلف ). || نقش و نگار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رسم . (ناظم الاط
خردانگارشلغتنامه دهخداخردانگارش . [ خ ُ اِ رِ ] (ص مرکب ) کوته بین . خردنگرش . خردانگار. ترکیبی است از صفت خرد و حاصل مصدر انگارش : خردانگارش بزرگ زیان باشد. (قابوسنامه ).
نگارشلغتنامه دهخدانگارش . [ ن ِ رِ ] (اِمص ، اِ) نگاشتن . (آنندراج ). اسم و حاصل مصدر از نگاشتن . (یادداشت مؤلف ). نقش کردن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || تحریر. نوشتن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || انشاء. (یادداشت مؤلف ). || نقش و نگار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رسم . (ناظم الاط
انگارشلغتنامه دهخداانگارش . [ اَ / اِ رِ ] (اِمص ) انگاردن . (ناظم الاطباء). || (اِ)انگارده . افسانه . سرگذشت . (برهان قاطع). افسانه . قصه . سرگذشت . انگارده . || افسانه گو. || نامه ٔ اعمال . (ناظم الاطباء). || علوم انگارش ، علوم وهمیه . علوم فرضیه . علوم ریاضی