نگزردنلغتنامه دهخدانگزردن . [ ن َ زِ دَ ] (مص منفی ) چاره و علاج نبودن . (یادداشت مؤلف ).- نَگْزِرَد ؛ مخفف نگزیرد است ، یعنی چاره نباشد و علاجی نیست . (برهان قاطع) (آنندراج ).
نگزیردنلغتنامه دهخدانگزیردن . [ ن َ گ ُ دَ ] (مص منفی ) چاره و علاج نبودن . (یادداشت مؤلف ).- نگزیرد ؛ یعنی چاره ای نباشد و علاج نبود. (برهان قاطع) (از آنندراج ).