نیةلغتنامه دهخدانیة. [ نی ی َ ] (ع اِ) آهنگ . (منتهی الارب ) (نصاب ). آهنگ و قصد و توجه دل بسوی چیزی . (از متن اللغة). عزم .(نصاب ). قصد. (اقرب الموارد). اندیشه . (دهار). اراده ٔ قلبی به کاری . (از اقرب الموارد). ج ، نیات . نی ّ. رجوع به نیت شود. || جهت که مسافر به وی روی آورد. (منتهی الارب
نیةلغتنامه دهخدانیة. [ ی َ ] (ع مص ) نیَّة. رجوع به نیَّة شود. || ونی . ونیة. وناء. (متن اللغة) (اقرب الموارد). رجوع به ونی شود.
ابعاد نهاییfinished size, neat size, finished measure, net measure, net size, target sizeواژههای مصوب فرهنگستانابعاد چوب پس از ماشینکاری
سحابی نِی ـ آلنNey-Allen Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانچشمۀ گستردهای از گسیل فروسرخ که در سحابی جبار و در نزدیکی ذوزنقه واقع شده است
معادلۀ یونی نهاییnet ionic equationواژههای مصوب فرهنگستانمعادلۀ شیمیایی یک واکنش در محلول که در آن یونهای تماشاچی یا ناظر حذف شدهاند تا تغییر شیمیایی واقعی را نشان دهند
دانیةلغتنامه دهخدادانیة. [ی َ ] (ع ص ) تأنیث دانی . || فرومایه . || نزدیک شونده مأخوذ از دُنُوّ. (غیاث ). نزدیک : و هو الذی انزل من السماء ماءً ... ومن النخل من طلعها قنوان دانیة... (قرآن 99/6)؛ و اوست که فروفرستاد از آسمان آب را... و
دربانیةلغتنامه دهخدادربانیة. [ دَ نی ی َ ] (ع اِ) نوعی از گاو باریک سم تنک پوست که چند کوهان دارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
درزبینیةلغتنامه دهخدادرزبینیة. [دُ زَ نی ی َ ] (اِخ ) از قرای نهر عیسی از اعمال بغداد، و نسبت به آن درزبینی شود. (از معجم البلدان ).
رادنیةلغتنامه دهخدارادنیة. [ دِ نی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث رادنی ؛ ناقة رادنیة؛ ای خالطت حمرته صفرة. (منتهی الارب ). رجوع به رادن و رادنی شود.
درنیةلغتنامه دهخدادرنیة. [ دُ نی ی َ ] (ص نسبی ) منسوب است به دُرْنی که نام موضعی است . (از منتهی الارب ).