لغتنامه دهخدا
دور افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دور انداختن . به جانب خارج افکندن . (ناظم الاطباء): اطراح ؛بیرون افکندن چنانکه چیزی بی ارز و هیچ نیرزنده را. (یادداشت مؤلف ). مطاولة. (منتهی الارب ) : سخنهای ایزد نباشد گزاف ره دهریان دور بفکن ملاف . <