نیمدهلغتنامه دهخدانیمده . [ دِه ْ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان افزر بخش قیروکارزین شهرستان فیروزآباد در 37هزارگزی جنوب قیر بر کنار راه عمومی به خنج واقع و دارای 126 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl"
نمیدهلغتنامه دهخدانمیده . [ ن ُ دَ / دِ ] (ن مف ) نومیدشده . ناامیدگردیده . (برهان قاطع) (آنندراج ). مأیوس گشته . (ناظم الاطباء).
نمیدهلغتنامه دهخدانمیده . [ ن َ دَ / دِ ] (ن مف ) نمید. چیزی نم دیده را گویند. (از جهانگیری ) (از رشیدی ). نم کشیده .(برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : پی رم برگرفت آن دل رمیده نسیمی برده از خاک نمیده . <p class="autho
نمیدهفرهنگ فارسی عمیدنمکشیده: ◻︎ پی رَم برگرفت آن دلرمیده / نسیمی بُرده از خاک نمیده (نزاری: لغتنامه: نمیده).