نیکوصحبتلغتنامه دهخدانیکوصحبت . [ ص ُ ب َ ] (ص مرکب ) شیرین سخن . خوش مصاحبت . شیرین بیان : ذرع ؛ مرد نیکوصحبت . (از منتهی الارب ).
شلللغتنامه دهخداشلل . [ ش ُ ل َ / ل ُ ] (ع ص ) مرد شتاب و سبک درحاجت و نیکوصحبت خوش ذات . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شلشل شود.
شلشللغتنامه دهخداشلشل . [ ش ُ ش ُ / ش َ ش َ ] (ع ص ) رجل شلشل ؛ مرد سبک در حاجت و شتاب نیکوصحبت خوش ذات . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مشللغتنامه دهخدامشل . [ م ِ ش َل ل ] (ع ص ) حمار مشل ؛ خر بسیار راننده . || رجل مشل ؛ مرد سبک در حاجت و نیکوصحبت خوش ذات . (از منتهی الأرب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
شلوللغتنامه دهخداشلول . [ ش َ ] (ع ص ) تمام سال از زن و ماده شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرد سبک در حاجت نیکوصحبت خوش ذات . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شلل و شلشل شود.