نیکوفرجامیلغتنامه دهخدانیکوفرجامی . [ ف َ ] (حامص مرکب ) نکوفرجامی . نیکوسرانجامی . حسن عاقبت . عاقبت به خیری .
نکوفرجامیلغتنامه دهخدانکوفرجامی . [ ن ِ ف َ ] (حامص مرکب ) حسن مآب . (یادداشت مؤلف ). خوش عاقبتی . عاقبت به خیری .
نیکوفرجاملغتنامه دهخدانیکوفرجام . [ ف َ ] (ص مرکب ) نیکوانجام . نیکوعاقبت . صاحب حسن خاتمة. صاحب ختام خیر. (یادداشت مؤلف ).
خیرلغتنامه دهخداخیر. [ خ َ ] (ع اِ) نیکوئی . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خوبی . مقابل شر : ز دلها مردمان را خیر باشد. فرخی .یار تو خیر و خرمی چون پارسای فاطمی جفت تو جود و مردی چون جفت حاتم ماویه . <p