مرحلۀ خوشهدهیheading stage, heading timeواژههای مصوب فرهنگستانمرحلهای از نمو غلات که در آن خوشه شروع به بیرون آمدن از غلاف خود میکند
تصحیح سوگیریheading correctionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تصحیح ارتفاعی (leveling correction) دادههای مشاهدهای برای جبران تغییرات اندازهگیریشدة حاصل از جهت پرواز هواگرد نسبت به میدان مغناطیسی زمین
دوکششیdouble heading, double engineواژههای مصوب فرهنگستانقطاری که نیروی کشش آن را دو لوکوموتیو همجهت که در ابتدای آن قرار دارند، تأمین میکنند
حریق پیشروندهheading fire/ head fireواژههای مصوب فرهنگستانحریقی که با باد یا در فراشیب گسترش مییابد
دام نهادنلغتنامه دهخدادام نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) دام گستردن . دام چیدن . دام کشیدن . دام انداختن . تعبیه کردن دام . دام زدن . (آنندراج ) : چون شمارندم امین و رازدان دام دیگرگون نهم در پیششان . مولو
درباقی نهادنلغتنامه دهخدادرباقی نهادن . [ دَ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) درباقی کردن . رها کردن . فروگذاشتن . صرف نظر کردن . ترک گفتن . موقوف داشتن . بر کنار گذاشتن : تا خواجه که دیروز از رفض گریخته و با سنیی آویخته است این وکالت درباقی نهد و مح
درنهادنلغتنامه دهخدادرنهادن . [ دَ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) با سختی و ضرب چیزی را مماس چیزی ساختن . فرود آوردن با سختی و شدت : در اصفهان امیران به حصارها رفتند و چهار ماه کار بر امیر اصفهان سخت شد، جمع آمدند و یک شب شبیخون کردند و شمشیر
دست برنهادنلغتنامه دهخدادست برنهادن . [ دَ ب َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از نشان دادن . (آنندراج ) : تو بدان اندازه ای از کبریا کاندر وجودهیچ کس را دست برنتوان نهادن کو هم است . انوری .|| دست زدن .
دست نهادنلغتنامه دهخدادست نهادن . [ دَ ن ِ / ن َدَ ] (مص مرکب ) قرار دادن دست بر چیزی : خضر ارچه حاضر است نیارد نهاد دست بر خرقه های او که ز نور آفریده اند. خاقانی .همچنان داغ جدائی جگرم می سوزدمگرم