هامانیلغتنامه دهخداهامانی . (اِ) سنگی سفید است به زردی زند، به خراسان می باشد، شکسته را مفید است . (نزهة القلوب ).
آمین زیستزادbiogenic amineواژههای مصوب فرهنگستانآمینی که از واکنش برخی زیمایهها/ آنزیمهای میکربی با آمینواسیدها تولید میشود
مقدار اَبرcloud amountواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از آسمان که برطبق برآورد از یک نوع اَبر در تراز معینی یا از انواع اَبر در ترازهای گوناگون پوشیده میشود
همانیلغتنامه دهخداهمانی . [ هََ ] (ص نسبی ) منسوب به همان که ظاهراً قریه ای است در عراق . (سمعانی ).
همگانیلغتنامه دهخداهمگانی . [ هََ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) کلی . عمومی و متعلق به همه . (یادداشتهای مؤلف ).
امانیلغتنامه دهخداامانی . [ اَ ] (اِخ ) از زنان سخنور قرن یازدهم هجری و کنیز زیب النساء بود. رجوع به زنان سخنور ج 3 ص 59 و فرهنگ سخنوران شود.
ملایکلغتنامه دهخداملایک . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ مَلَک و مَلْأک . فرشتگان . ملائک : به دشتی رسیدم بمانند دریاکه کس جز ملایک ندیدیش معبر. عمعق (دیوان چ نفیسی ص 146).چون به شاهین قضا انصاف سنجی گاه ح