هاوشتلغتنامه دهخداهاوشت . [ وُ ] (اِ) رجوع به هاوش شود. در پهلوی hawisht به معنی مغ (روحانی زرتشتی )، موبد. شاگرد. روحانی جوان (زرتشتی ) که در مراسم دینی به قربانی کننده ، یاری کند. در اوستا havishta آمده که در فرهنگهای فارسی
اوستلغتنامه دهخدااوست . [ ] (اِخ ) در بیت زیر به معنی اوستا آمده است : نشسته بیک دست چون زردهشت که با زند و اوست آمده از بهشت .فردوسی .
اوسطلغتنامه دهخدااوسط. [ اَ س َ ](ع ص ) میانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). میانگی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل ) (مهذب الاسماء).- اوسطالشی ٔ ؛ مابین دو کرانه ٔ آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).- حد اوسط ؛ حد وسط. (مهذب الا
هاوستینلغتنامه دهخداهاوستین . [ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر. واقع در 21 هزارگزی باختر خروانق (مرکز دهستان ) و 23 هزارگزی شوسه ٔ تبریز به جلفا. ناحیه ای است کوهستانی ، معتدل و دارای <span cl
هاوستینلغتنامه دهخداهاوستین . [ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر. واقع در 21 هزارگزی باختر خروانق (مرکز دهستان ) و 23 هزارگزی شوسه ٔ تبریز به جلفا. ناحیه ای است کوهستانی ، معتدل و دارای <span cl