هاوشلغتنامه دهخداهاوش . [ وُ ] (اِ) به لغت زند و پازند امت را گویند مطلقاً یعنی امت هر پیغمبر. هاوشت . || متعلق و وابسته . (برهان ) (ناظم الاطباء).
پرندگانAvesواژههای مصوب فرهنگستانجانوران مهرهداری که همگی ازطریق تخمگذاری زادآوری میکنند و بدنشان با پر پوشیده شده و اندامهای جلوی آنها تبدیل به بال شده است
اعلام ورودadvice of arrival, avis d'arrivée (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانبرگهای که در آن به گیرنده اطلاع داده میشود که مرسولۀ پُستی به واحد پُستی رسیده است
اعلام وصول 1advice of receipt, avis de réception (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که در آن فرستنده میتواند، با پرداخت هزینۀ اضافی، تأییدیۀ تحویل مرسوله به گیرنده را دریافت کند
هاوشتلغتنامه دهخداهاوشت . [ وُ ] (اِ) رجوع به هاوش شود. در پهلوی hawisht به معنی مغ (روحانی زرتشتی )، موبد. شاگرد. روحانی جوان (زرتشتی ) که در مراسم دینی به قربانی کننده ، یاری کند. در اوستا havishta آمده که در فرهنگهای فارسی
هاوشتلغتنامه دهخداهاوشت . [ وُ ] (اِ) رجوع به هاوش شود. در پهلوی hawisht به معنی مغ (روحانی زرتشتی )، موبد. شاگرد. روحانی جوان (زرتشتی ) که در مراسم دینی به قربانی کننده ، یاری کند. در اوستا havishta آمده که در فرهنگهای فارسی
متهاوشلغتنامه دهخدامتهاوش . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) آمیخته . (ناظم الاطباء)(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تهاوش شود. || انبوهی کننده . (ناظم الاطباء).
نهاوشلغتنامه دهخدانهاوش . [ ن َ وِ ] (ع اِ)ستمها و تنگ گرفتگی ها مردم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مظالم و اجحافات بر مردم . فی الحدیث : من اکتسب مالاً من نهاوش کانه نهش من هنا و هنا. (از متن اللغة).
مهاوشلغتنامه دهخدامهاوش . [ م َ وِ ] (ع اِ) آنچه به دزدی و غصب برند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). هر مال غیرحلالی که از غصب و دزدی و جز آن به دست آید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حرام . (یادداشت مؤلف ).
اژدهاوشلغتنامه دهخدااژدهاوش . [ اَ دَ وَ ] (ص مرکب ) اژدهافش . مانند اژدرها. || (اِخ ) ضحاک ماردوش .
تهاوشلغتنامه دهخداتهاوش . [ ت َ وِ ] (ع اِ) ج ِ تهواش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تهواش شود.