هتاشنلغتنامه دهخداهتاشن . [ هَُ ش َ ن َ ] (هندی ، اِ) به هندی یکی از نامهای نار است ، ابوریحان بیرونی در جدول مربوط به زیجات ، آن را بدینسان آورده : «ثم اسماء النار و هی پافک ، بیشفانر ، دهن تپن ، هتاشن ، جلن ، اکن . رجوع به ماللهند ص 85 شود. ممکن است صورتی از
آتشینفرهنگ فارسی عمید۱. از جنس آتش.۲. [مجاز] مهیج؛ اثرگذار؛ پرشوروحال: سخنرانی آتشین، ◻︎ دلم را داغ عشقی بر جبین نِه / زبانم را بیانی آتشین ده (وحشی: ۴۹۰).۳. سوزان.۴. به رنگ آتش؛ سرخ تیره.۵. [مجاز] بسیارخشمگین؛ تند.۶. [مجاز] جانسوز؛ رنجآور: ◻︎ آب بزن بر حسد آتشین / باد در این خاک از او می
هتاسلغتنامه دهخداهتاس . [ هَُ س َ ] (هندی ، اِ) در اصطلاح هیأت و نجوم هندیان ، این کلمه صاحب جوک چهارم باشد که آن را محمود دانند. هتاس همان نار است . رجوع به ماللهند ص 265 شود. ظاهراً صورتی از هُتاشَن است . رجوع به هُتاشَن شود.