هجوگولغتنامه دهخداهجوگو. [ هََ ج ْوْ ] (نف مرکب ) آن که هجو گوید دیگری را. آن که دشنام دهد دیگری را به شعر. (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به هجو و هجا شود.
دریای آزوولغتنامه دهخدادریای آزوو. [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) دریای آزف . (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 582). رجوع به دریای آزف در ردیف خود شود.
جنونی هرویلغتنامه دهخداجنونی هروی . [ ج ُ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) ملقب به ذوفنون . از شاعران قرن نهم هجری هرات است . وی به امیر غیاث الدین سلطان حسین بن امیرکبیر فیروز منسوب و به هزلیات و هجوگویی مایل بود. او راست :ای اهل جنون را بکمندتو زبونی زآن روی در آن حقله زبون است جنونی .(از ریحانة ا
بسامیلغتنامه دهخدابسامی . [ ب َس ْ سا ] (اِخ ) بغدادی ابوالحسن علی بن محمدبن منصوربن نصربن بسام بسامی . شاعر بغدادی بود و در زمان مقتدر عباسی میزیست . محمدبن یحیی صولی از وی روایت کرد و بسال 302 هَ .ق . درگذشت . (از تاج العروس ). مؤلف ریحانةالادب آرد: ابوالحس
جریرلغتنامه دهخداجریر. [ ج َ ] (اِخ )ابن عطیةبن خطفی (نام خطفی حذیفه است و خطفی لقب اواست ) بن بدربن سلمةبن عوف بن کلیب بن یربوع بن حنظلةبن مالک بن زیدبن مناةبن تمیم بن مربن ادبن طائجةبن الیاس بن مضربن نزار تمیمی مکنی به ابوخرزة و ملقب به ابن المراغة. از شاعران مشهور عرب بود. وی از بزرگترین ش