لغتنامه دهخدا
حدج . [ ح َ ] (ع مص ) تیز نگریستن به کسی . (تاج المصادر بیهقی ). چشم انداختن بر چیزی . (منتهی الارب ). || تیر و جز آن به کسی انداختن . حدج به سهم ؛ به تیر زدن . (از منتهی الارب ). || حدج بستن بر شتر. (از منتهی الارب ) پالان بستن بر شتر. پالان بر شتر نهادن . پالان شتر و ساز آن