لغتنامه دهخدا
شهرو. [ ش َ ] (اِخ ) شهربانو زنی زیبا از کشور ماه آباد (= ماد) بود که شاه موبد شیفته ٔ او گردید و از او درخواست که به ازدواج وی درآید و شهربانویش گرداند. شهرو بپاسخ گفت که مویش بسپیدی گرداییده و از او فرزندان آمده است و چون «ویرو» پسری دارد آنگاه شاه با او پیمان کرد که اگر دخ