هستهزایی 2nucleationواژههای مصوب فرهنگستان1. تشکیل هستۀ بلوری جدید در محلول اَبَرسیرشده در طی فرایند تبلور 2. شکلگیری انبوهۀ بسپاری منظم کوچکی در مذاب یا محلول که مرکزی برای رشد بلور است
استحجاءلغتنامه دهخدااستحجاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بوی ناک شدن گوشت بسبب بیماری : استحجی اللحم . (منتهی الارب ).
استهزاءلغتنامه دهخدااستهزاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خندستانی . (مجمل اللغه ). خندستانی کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بر کسی خندیدن . تمسخر کردن . (غیاث ). جمز. ریشخند کردن . ریشخند. تهکم . طنز. فسوس . افسوس . فسوس کردن . (منتهی الارب ). فسوس داشتن . دست انداختن . سخریه . سخریه کردن . فسوسیدن