هشت برلغتنامه دهخداهشت بر. [ هََ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) هشت ضلعی . ذوثمانیةاضلاع . (یادداشت به خط مؤلف ).
پوست بر پوستلغتنامه دهخداپوست بر پوست . [ ب َ ] (ص مرکب ) تهی و بیمغز و پوچ : آنکه چون پسته دیدمش همه مغزپوست بر پوست بود همچو پیاز.(گلستان ).
هشت بستانلغتنامه دهخداهشت بستان . [هََ ب ُ ] (اِخ ) به معنی هشت باغ است که کنایه از هشت بهشت باشد. (برهان ). رجوع به هشت باغ و هشت بهشت شود.
هشتلغتنامه دهخداهشت . [ هََ ] (عدد، ص ، اِ) توصیفی عددی ، دو مرتبه چهار. (ناظم الاطباء). نماینده ٔ آن در ارقام هندسی شکل زاویه ای است که رأس آن در بالاقرار گیرد. در حساب جُمَّل نشانه ٔ آن حرف «ح » است .- دوهشت ؛ شانزده . هشت به علاوه ٔ هشت :</sp