آدمیلغتنامه دهخداآدمی . [ دَ ] (ع اِ)یک تن از اولاد آدم ابوالبشر. اِنس . اِنسی . انسان . بشر. مردم . مردمی . ناس . اناس . ج ، آدمیین : شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب فرزند آدمی بتو اندر بشیب و تیب . رودکی .چنین گفت ه̍رون مرا روز
هضم گرمادوستthermophilic digestionواژههای مصوب فرهنگستانهضمی که در گسترۀ دمایی 45 تا 60 درجۀ سلسیوس انجام میگیرد
کمکزیستیارprebioticواژههای مصوب فرهنگستانغذاهای غیرقابلهضمی که باعث تحریک رشد ریزاندامگانهای پسروده/ کولون میشوند