هلال ماهcrescent Moonواژههای مصوب فرهنگستانباریکهای روشن از کرۀ ماه که در نخستین یا آخرین روزهای ماه قمری دیده میشود
آبسنگ جلبکیalgal reefواژههای مصوب فرهنگستانآبسنگی که بخش عمدۀ آن از بقایای جلبکهایی تشکیل شده است که اندامگانهای اصلی تولیدکنندۀ کلسیمکربنات هستند
جلبکشکفیalgal bloomواژههای مصوب فرهنگستانرشد گسترده و ناگهانی جلبکها در آب که اثر نامطلوب در کیفیت آب دارد
فرش جلبکیalgal mat, microbial matواژههای مصوب فرهنگستانلایهای از جلبکهای سیانوباکتریایی (cyanobacterial) و قارچها که بر سطح رسوبات رشد میکنند
زغالسنگ جلبکیbog head coal, algal coalواژههای مصوب فرهنگستانزغالسنگی که بهطور عمده از مواد جلبکی تشکیل شده است
هلال هلاللغتنامه دهخداهلال هلال . [ هَِ هَِ ] (ص مرکب ) لخت لخت . پاره پاره . (غیاث ). قاچ قاچ : اگر ز سنگ حوادث شود هلال هلال صدا بلند نگردد ز جام درویشان .صائب .
هلاللغتنامه دهخداهلال . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه و ارداک شهرستان مشهدکه 67 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش چغندر و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
هلاللغتنامه دهخداهلال . [ هَِ ] (ع اِ) ماه نو و ماه دوشبه تا شب سوم یا تا شب هفتم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مهچه . ماهچه . ماه نو. (یادداشتهای مؤلف ) : ضعیف ناشده در خدمتت قوی کی شدهلال ناشده مه کی شده ست بدر منیر؟ عنصری .پ
اتمهلاللغتنامه دهخدااتمهلال .[ اِ م ِ ] (ع مص ) دراز و راست و سخت گردیدن . (منتهی الارب ). || راست شدن . راست ایستادن . تمام قدشدن . || آرمیدن . || سست شدن .
ابوهلاللغتنامه دهخداابوهلال . [ اَ هَِ ] (اِخ ) الدیحوری . یکی از رؤسای مانویه در خلافت ابی جعفر منصور و او مقالصه را ببازگشت بطریقه ٔ اصلیه ٔ مانویه داشت .