هلفدانیلغتنامه دهخداهلفدانی . [ هَُ ل ُ ] (اِ) در تداول عامیانه ، جایی تنگ و تاریک . (یادداشت مؤلف ). هلدانی . هولدانی . || به کنایه ، زندان . (یادداشت مؤلف ).
هلفدونیفرهنگ مترادف و متضاداسارتگاه، بازداشتگاه، بند، بندیخانه، توقیفگاه، حبس، حبس، دوستاق، دوستاقخانه، زندان، سجن، سلول، سیاهچال، محبس
هلفدونی (خودمانی)دیکشنری فارسی به انگلیسیcooler, hoosegow, hoosgow, pen, quod, slammer, calaboose, jug
هولدانیلغتنامه دهخداهولدانی .[ هََ / هُو ] (اِ مرکب ) جای تنگ و تاریک و غیرقابل سکونت . (یادداشت مرحوم دهخدا). هلفدانی . سیاه چال .
دانیلغتنامه دهخدادانی . (پسوند) دان . (در تداول عوام ) محل . جا. چون چیزی را از چوب وفلز و شیشه و بلور کنند و قابل حمل و نقل باشد بیشتر با «دان » از آن تعبیر کنند. نمکدان . قنددان . زبیل دان . آشغال دان . خاکروبه دان . و چون از خاک و خشت و سنگ و مانند آن کنند و قابل حمل و نقل نباشد بیشتر «دان
دانلغتنامه دهخدادان . (اِ) در آخر کلمه معنی ظرفیت بخشد. (برهان ). جای هر چیز. در کلمات مرکبه افاده ٔ معنی ظرفیت کند و هرچه بدان مضاف شود افاده کند که ظرف آن چیز بود. جای و مکان و ظرف (در کلمات مرکبه ). ترکیبات ذیل از جمله شواهد آن است که به ترتیب الفباء مرتب داشته ایم :- <span class="hl"