همارشواژهنامه آزاد[هَ ما رِش] ( پارسی پهلوی) ، علم حساب ، علم آمار.از دو بخش همار:آمار ،حساب و ــِ ش درست شده است که در مجموع به معنی علم حساب است. همار بن مضارع فعل هَماردن است که در پارسی دری به صورت آمار در آمده است.هماریشن، هماریشت، آمارش.
ام حمارشلغتنامه دهخداام حمارش . [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) جانوری است کوچک با پاهای بسیار. (از المرصع).
مجموعههای همارزequivalent setsواژههای مصوب فرهنگستاندو مجموعه که بین آنها تناظر یکبهیک برقرار باشد متـ . مجموعههای همعدد equinumerous sets, equinumerable sets مجموعههای همتوان equipotent sets, equipollent sets
وزن همارزequivalent weightواژههای مصوب فرهنگستانمقداری از هر عنصر که با 1/008 گرم هیدروژن با 8/000 گرم اکسیژن ترکیب شود