درج همخوانexcrescenceواژههای مصوب فرهنگستانتغییری آوایی که در نتیجة آن یک همخوان در میان دو همخوان ظاهر میشود
پالایش همخوانmatched filteringواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پالایش طیفی شبکهمحور که در آن از مؤلفههای طیف توان برای طراحی عملگر پالایه استفاده میشود
سیم همخوانsympathetic string, resonance stringواژههای مصوب فرهنگستانسیمی که معمولاً نواخته نمیشود، اما براثر پدیدۀ صوتیِ تشدید به ارتعاش درمیآید
همخوان 2consistentواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که اجزای آن با یکدیگر همخوانی یا سازگاری داشته باشد متـ . سازگار
خط انتقال همخوانmatched transmission lineواژههای مصوب فرهنگستانخط انتقالی که در آن اتصال بین اجزای سامانه بهگونهای همخوان شده است که مانع از بازتاب نشانکها میشود
درج همخوانexcrescenceواژههای مصوب فرهنگستانتغییری آوایی که در نتیجة آن یک همخوان در میان دو همخوان ظاهر میشود
پالایش همخوانmatched filteringواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پالایش طیفی شبکهمحور که در آن از مؤلفههای طیف توان برای طراحی عملگر پالایه استفاده میشود
سیم همخوانsympathetic string, resonance stringواژههای مصوب فرهنگستانسیمی که معمولاً نواخته نمیشود، اما براثر پدیدۀ صوتیِ تشدید به ارتعاش درمیآید