همدانیلغتنامه دهخداهمدانی . [ هََ م َ ] (اِخ ) حسن بن احمد، مکنی به ابوالعلاء. رجوع به ابوالعلاء حسن بن احمد شود.
همدانیلغتنامه دهخداهمدانی . [ هََ م َ ] (اِخ )محمدبن عبدالملک ، مکنی به ابوالحسن . مورخ و عالم فرائض بود. در 521 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
همدانیلغتنامه دهخداهمدانی . [ هََ م َ ] (اِخ ) حسن بن احمد، مکنی به ابوالعلاء. رجوع به ابوالعلاء حسن بن احمد شود.
همدانیانلغتنامه دهخداهمدانیان . [ هََ ] (اِخ ) قبیله ای از عرب در نجران ، و از وی دزدان بیایند و به حدود یمن راه برند. (حدود العالم ).
همدانیلغتنامه دهخداهمدانی . [ هََ م َ ] (اِخ )محمدبن عبدالملک ، مکنی به ابوالحسن . مورخ و عالم فرائض بود. در 521 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
همدانیلغتنامه دهخداهمدانی . [ هََ م َ ] (اِخ ) بدیعالزمان ، نگارنده ٔ معروف مقامات . رجوع به بدیعالزمان احمد شود.
پشکیدنواژهنامه آزادپِشْکیدن [گویش همدانی] :پاشیده شدن ، به شدت پاشیده شده . (همدانی) پاشیده شدن قطرۀ آب.