همدلیدیکشنری فارسی به انگلیسیagreement, accord, communion, concert, concord, concordance, empathy, entente, harmony, like-mindedness, sympathy, togetherness, truth
آموزش همدلیempathy trainingواژههای مصوب فرهنگستانروشی که عموماً برای افزایش ارتباطات همدلانه به کار میرود
همزبانیلغتنامه دهخداهمزبانی . [ هََ زَ ] (حامص مرکب ) همدردی . زبان یکدیگر را فهمیدن : پس زبان محرمی خود دیگر است همدلی از همزبانی بهتر است . مولوی .همزبانی خویشی و پیوندی است مرد با نامحرمان چون بندی است .مو
محرمیلغتنامه دهخدامحرمی . [ م َرَ ] (حامص ) عمل محرم . حالت و چگونگی محرم . محرمیت .محرم بودن . صداقت و راستی . اعتماد برای نهفتن راز. (از ناظم الاطباء). رازداری . سِرنگهداری : زید از سر محرمی و خاصی برده ز میان عمرو عاصی . نظامی (لیلی و مج
همدلیدیکشنری فارسی به انگلیسیagreement, accord, communion, concert, concord, concordance, empathy, entente, harmony, like-mindedness, sympathy, togetherness, truth
آموزش همدلیempathy trainingواژههای مصوب فرهنگستانروشی که عموماً برای افزایش ارتباطات همدلانه به کار میرود